علی اصغرعلی اصغر، تا این لحظه: 12 سال و 5 ماه و 7 روز سن داره

بهار در پاییز

دعا

اینکه چند روزی نیومدم و ننوشتم و آپ نکردم واسه یک اتفاق ناگوار بود دایی من شب 19 ماه مبارک تصادف میکنه و میره توی کما و ... و ما کارمون توی این مدت فقط فقط دعا بوده ... دعا برای دل مادرش ... برای الیاس 6 ماهش و ... حالا علی اصغرم هم دعا میکنه ... دستهای کوچولوش رو به آسمون پهناور خدای مهربون بلند میکنه و میگه دایی خوب بشه ... آمین بابای اِیاش (الیاس) خوب بشه خدایا تو رو به دل پاک و معصوم علی اصغر و الیاس ... دایی جونم، بابای الیاس رو بهمون برگردون .... آمین   + نمیدونم خدای بزرگ به دل شکسته مادرش، یا گریه های الیاسش ، یا به دعای کدوم بنده اش نگاه کرد و کمی حالش بهتر می شه یعنی از حالت کما بیرون میاد و فعلا...
22 مرداد 1392

20 ماهگي

20 ماهگي ات مبارك عزيز دلم  20 ماه  گذشت و علي اصفر بزرگ شد و فقط 4 ماه ديگه مونده تا مرد شدن عزيز دلم   چه روزها، شبها و لحظات شيريني رو با هم گذرونديم و دراين بيست ماهگي ات چه شيرين تر شده اي ... شيرين تر ازعسل خصوصاَ... وقتي حرف مي زني... وقتي كلماتي را كه ميشنوي عيناً تكرار ميكني و خنده بر لبمان مي نشاني وقتي براي خودت بازي ميكني و گاهي به قول خودت "روضه"  ميخواني و در بين حرفهاي بيست ماهگي ات براي حجت عمه كه قبلا مريض بوده دعا ميكني وقتي با هم بازي ميكنيم و صداي خنده ات خانه را پر ميكند وقتي كتابهاي داستان و شعرت را مي آوري و ميگويي ... مامان داستا ... و اگر من مشغول كاري باشم تو خود آ...
2 مرداد 1392
1